نفس مامان و بابا ، طاها جاننفس مامان و بابا ، طاها جان11 سالگیت مبارک

طاها مروارید صدف زندگی ما

اعیاد شعبانیه مبارک

* فرا رسیدن ماه خجسته شعبان و اعیاد شعبانیه مبارک *   شعبان که مه سرور هر مرد و زن است       تابان ز وجود جلوه ی چهار تن است هم مولد سجاد و ابو الفضل و حسین      هم مولد پاک حجت بن الحسن است     ...
3 تير 1391

عید مبعث مبارککککککک

  ماه فروماند از جمال محمد                                      سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را اگر منزلتی هست                                      در نظر قدر با کمال محمد آدم و نوح و موسی و عیسی          ...
29 خرداد 1391

زیارت 18/3/91

اَللهُمََّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج امسال دومین باری که به جمکران رفتم . یه بار 12 فروردین ، یه بارم 18خرداد. به نظر من جمکران خیلی جای مقدسیه . تو جمکران دعا کردم که و از امام زمان خواستم که زود زود یه نی نی سالم وصالح به منو حسین جون بده . من خیلی دوست دارم که شب جمعه دعای کمیل رو اونجا باشم . آخه حس میکنم که امام زمان خیلی بهم نزدیکه . آرامش خاصی داره . الانم از خدا میخوام که هر کی زیارت جمکران قسمتش نشده هرچه زودتر بره چون واقعا جاییه که به آدم آرامش میده. خلاصه منو حسین جون به همراه خانواده رفتیم جمکران . دم اذان مغرب رسیدیم . بعداز خوندن نماز و دعا رفتیم تو حیاط مسجد چادر زدیم و شب رو اونجا موندیم و صبح بع...
25 خرداد 1391

روز بعد از امتحان

سلام به دوستای گلم ، ببخشید چند روزی نتونستم بهتون سر بزنم . حالا اومدم . امروز ازصبح که بیدار شدم دارم کار میکنم به جبران اون روزایی که نتونستم به خونه برسم. کار خونه هم تمومی نداره. الانم که پیشتونم حسین جون از سر کار اومده و ناهارو خوردیمو خوابیده و داره خوابای خوب میبینه ، جاتون خالی ناهار باقالی پلو با ماهی گذاشته بودم .آخه حسین جون روزای پنج شنبه زودمیادخونه  تا با هم غذا بخوریم. راستی دیروز موقع امتحان، انقدر استرس داشتم که نگو ، باورتون نمیشه اگه بگم موقع کنکور انقدر مضطرب نبودم دروغ نگفتم نمی دونم چرا ؟ ، شاید به دلیل اینکه من فقط 5 واحدم مونده و میترسیدم که نکننننننننننننننننننننننننننه.. خلاصه با هر سختی بود امتحانو دا...
25 خرداد 1391

امتحان

سلام به نی نی خودم فندق کوچمولو اومدم بهت بگم چند روزی نمیتونم بهت سر بزنم . آخه یه امتحان روز 24 خرداد دارم که کلی وقتم رو پر کرده ، امتحانم که تموم شد زود زوددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد میام پیشت. برام دعا کنید  . اینم عکس نی نی های خانواده ما  عکس برادر زاده ی گل من (  ستایش ناز نازی  )   اینم عکس خواهر زاده حسین جون ( مارال جیگر زن دایی ) ...
21 خرداد 1391

روز پدر

سلام روز١٦ خرداد با کمی تاخیر به خاطر مسافرت رفتیم خونه پدر شوهرم برای تبریک روز پدر . خواهرشوشوم معصوم جان که مثل خواهرم دوستش دارم و همسرش و مارال خانوم جیگر هم اونجا بودن . به بابا برای روز پدر پول( به عنوان هدیه ) دادیم با یه کیک که متاسفانه نتونستم عکسشو بندازم .                                دیشب هم به همین مناسبت رفتیم خونه بابامینا ، خیلی بهمون خوش گذشت . آخه دو تا داداشام هم اونجا بودن . داداش مهدی و زن داداشم ثریا و داداش هادی و زن داداشم نرگس ، و ستایش خانم گل  بر...
18 خرداد 1391

سفر به همدان ( 14و 15 خرداد )

سلام به دوستان عزیزم چند روزی بود که منو همسری تصمیم گرفته بودیم تعطیلات رو بریم همدان دیدن دو مادر بزرگ مهربان ،باجو (مادر بزرگ  حسین جون ) و گلثوم ننه ( مادر بزرگ  من ) . شنبه صبح وقتی از خواب پا شدم وسایل سفر و آماده کردم تا وقتی که حسین اومد زود راه بیفتیم تا به تاریکی نخوریم . حسین جون از سر کار اومد بعد از کمی استراحت حاضر شد و رفتیم.  دو روز مسافرت بعد این همه مدت زندگی تو این شهر به این شلوغی واقعا لازم بود . خیلی خوش گذشت . جای دنجی بود. حالا چند تا از عکسای روستامونو براتون گذاشتم که انشاالله خوشتون بیاد. اینم عکس حسین جون   این عکس قسمتی از باغچه باجو ...
16 خرداد 1391