مولودی14/4/91
سلام به دوستای عزیزم
سلام به نی نی خودم
اول از همه این عید بزرگ رو به همه دوستای گلم و نی نی جونم تبریک میگم.بابت چند روزی که نتونستم بیام پیشتون عذر خواهی میکنم. پریروز داداشمینا اسباب کشی داشتن منم رفته بودم خونه داداشی ، البته کار خاصی هم نکردم ولی همین که آدم تو اون شلوغیه خسته میشه ، خواستم دیشب بیام پیشتون ولی بس که خسته بودم بازم نتو نستم ، به محض اینکه رسیدم خونه خوابیم . آخه دیروز مامانم برای تولد حضرت مهدی (ع) یه جشن گرفته بود منم از صبح خیلی زود رفته بودم اونجا برای کمک . همه اقوام هم بودن ، خیلی خوش گذشت . جای همتون خالی. جشن که تموم شد اومدم خونه دیدم حسین جون اومده داره تلویزیون نگاه میکنه ، چای رو آماده کردم ، بعد از صرف چای برای تبریک عید رفتیم خونه مادر همسری شام هم اونجا بودیم ، مامان حسین جون واقعا آشپزیش فوق العاده ست، اگه دلتون نخواد قرمه سبزی گذاشته بود ، معصوم جان هم با مارال گلی اونجا بودن ، مارال جون کلی شیرین کاری کرد ( الهی که زندایی فداششششششششششش شه) تازگی ها انقدر ناز شده که نگوووووووووووو ، خلاصه آخر شب وقتی رسیدیم خونه دیگه از خواب داشتم میمردم .
بای بای