پنج شنبه ( 26/5/91)
سلام دوست جونیا بازم من اومدم دیروز حدود دو سه بعد ظهر بود که همسری از سر کار اومد واز فرط خستگی زودی خوابید الهی من بمیرم براششششششششششششششششش ، با دهن روزه اونم تو این گرما چقدر زحمت میکشه برای من خلاصه اینکه چون صبح خیلی خوابیده بودم دیگه خوابم نیومد گفتم خدایا چی کار کنم که یهو به سرم زد که اون کوکی میکری که از سایت لذت آشپزی یاد گرفته بودم و برای اولین بار درست کنم ، دست به کار شدم همه مواد و داشتم ، آماده کردم خیلی راحت بود. همسری که از خواب بیدار شد از ظاهر کوکی ها خیلی خوشش اومد ولی چون هر دو مون روزه بودیم نتونستیم تست کنیم . شب قرار بود بریم خونه مامان...